Findfynd
- عمومی
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
- مثال
- He found his keys under the table.
- ترجمه
- او کلیدهایش را زیر میز پیدا کرد.
کلمه Find و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
کلمه Find و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی فلسفه حقوق
علم یا نظریه قانون.
به معنی استخوان
بخشی سخت از بدن موجودات زنده.
به معنی داوری کردن
عمل تصمیمگیری در مورد یک اختلاف یا پرونده قانونی.
به معنی تحمیل کردن
اعمال چیزی با زور یا اجبار.
به معنی فروختن
دادن کالا در ازای پول.
به معنی خواهر
زنی که همخون یا نزدیک به شماست.