Findfynd
- عمومی
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
- مثال
- He found his keys under the table.
- ترجمه
- او کلیدهایش را زیر میز پیدا کرد.
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
به معنی روستا
منطقهای کوچکتر از شهر با جمعیت کمتر.
به معنی نور
انرژی که امکان دیدن را فراهم میکند.
به معنی مجذوب کردن
شیفته یا گرفتار کردن کسی به چیزی.
به معنی اسب
حیوانی برای سواری یا کار.
به معنی کلمه
واحدی از زبان برای بیان معنا.
به معنی سفر
حرکت از یک مکان به مکان دیگر.