Sellsel
- عمومی
به معنی فروختن
دادن کالا در ازای پول.
- مثال
- He sold his old car.
- ترجمه
- او خودروی قدیمی‌اش را فروخت.
کلمه Sell و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Eggeg
- عمومی
به معنی تخم‌مرغ
محصولی خوراکی از پرندگان.
- مثال
- He fried an egg for breakfast.
- ترجمه
- او برای صبحانه تخم‌مرغ سرخ کرد.
Dinnerdin·er
- عمومی
به معنی شام
وعده غذایی اصلی عصر یا شب.
- مثال
- They had dinner together.
- ترجمه
- آن‌ها با هم شام خوردند.
Bigbig
- عمومی
به معنی بزرگ
دارای اندازه یا حجم زیاد.
- مثال
- They live in a big house.
- ترجمه
- آن‌ها در یک خانه بزرگ زندگی می‌کنند.
Pillowpil·oh
- عمومی
به معنی بالش
وسیله‌ای نرم برای استراحت سر.
- مثال
- The pillow was soft and comfortable.
- ترجمه
- بالش نرم و راحت بود.
Armaarm
- عمومی
به معنی بازو
بخشی از بدن بین شانه و دست.
- مثال
- Her arm was sore after lifting weights.
- ترجمه
- بازویش پس از بلند کردن وزنه‌ها درد می‌کرد.
Multistatemuhl·ti·steyt
- حقوقی
به معنی چندایالتی
مربوط به چندین ایالت یا حوزه قضایی مختلف.
- مثال
- This case involves multistate legal issues.
- ترجمه
- این پرونده شامل مسائل حقوقی چند ایالتی است.