Jurisprudencejur·is·proo·dns

حقوقی

به معنی فلسفه حقوق

علم یا نظریه قانون.

مثال: Jurisprudence evolves with new court decisions interpreting the law.
ترجمه: علم حقوق با تصمیمات جدید دادگاه در تفسیر قانون تکامل می‌یابد.

کلمه Jurisprudence و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Reciprocityree·craw·pruh·suh·tee
- حقوقی
به معنی معامله به مثل
تعاملی که بر پایه توازن و عدالت است.
مثال
Reciprocity is a key principle in international treaties.
ترجمه
اصل مقابله به مثل یک اصل کلیدی در معاهدات بین‌المللی است.
Highhy
- عمومی
به معنی بلند
در ارتفاع زیاد.
مثال
The mountain is very high.
ترجمه
کوه بسیار بلند است.
Attemptuh·tempt
- حقوقی
به معنی تلاش کردن
تلاش برای رسیدن به یک هدف، حتی اگر موفق نشود.
مثال
The defendant made an attempt to settle the case out of court.
ترجمه
متهم تلاش کرد پرونده را خارج از دادگاه حل‌وفصل کند.
Rulerroo·ler
- حقوقی
به معنی حاکم
فردی با قدرت برای مدیریت یا حکومت.
مثال
The ruler imposed strict regulations to maintain order.
ترجمه
رئیس قوانین سختی را برای حفظ نظم وضع کرد.
Futilefyoo·tl
- حقوقی
به معنی بی‌فایده
عملی که فاقد نتیجه مثبت باشد یا هیچ سودی نداشته باشد.
مثال
His efforts to prove his innocence were futile.
ترجمه
تلاش‌های او برای اثبات بی‌گناهی‌اش بی‌فایده بود.
Plaintiffplayn·tiff
- حقوقی
به معنی خواهان
شخصی که دعوا را در دادگاه مطرح می‌کند.
مثال
The plaintiff claimed damages for breach of contract.
ترجمه
خواهان ادعای خسارت به دلیل نقض قرارداد کرد.