Sufficientsuh·fish·nt
- حقوقی
به معنی کافی
به مقدار لازم یا مطلوب.
- مثال
- The evidence provided was sufficient to convict the defendant.
- ترجمه
- شواهد ارائهشده برای محکومیت متهم کافی بود.
به معنی کافی
به مقدار لازم یا مطلوب.
به معنی قرار دادن
وارد کردن یا اضافه کردن چیزی به یک محل یا سند.
به معنی تاخیر
به تعویق افتادن یا کندی در انجام چیزی.
به معنی تنوع
وجود تغییرات یا اختلاف در شرایط، قیمتها یا وضعیتها.
به معنی آشپزخانه
محلی برای پختوپز.
به معنی غلط
نادرست یا نامناسب.
به معنی معامله به مثل
تعاملی که بر پایه توازن و عدالت است.