Facefays
- عمومی
به معنی صورت
بخش جلویی سر انسان.
- مثال
- He washed his face in the morning.
- ترجمه
- او صبح صورتش را شست.
کلمه Face و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی صورت
بخش جلویی سر انسان.
کلمه Face و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی ضروری
چیزی که بسیار مهم و حیاتی است.
به معنی تلاش کردن
تلاش برای رسیدن به یک هدف، حتی اگر موفق نشود.
به معنی جبران
وسیلهای برای اصلاح یا جبران یک تخلف قانونی.
به معنی ایجاد کردن
بهوجود آوردن یا تولید چیزی.
به معنی شاهد
فردی که واقعهای را مشاهده کرده و درباره آن گواهی میدهد.
به معنی تناسب
توازن در شدت پاسخها یا مجازاتها.