Rely onri·ly awn
- حقوقی
به معنی وابسته بودن به
اتکا یا اعتماد به چیزی.
- مثال
- The court relied on precedent to make its ruling.
- ترجمه
- دادگاه برای صدور حکم به سوابق قبلی استناد کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Planepleyn
- عمومی
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی.
- مثال
- The plane landed safely.
- ترجمه
- هواپیما با ایمنی فرود آمد.
Messagemeh·sij
- حقوقی
به معنی پیام
اطلاعات منتقل‌شده بین دو یا چند فرد.
- مثال
- The lawyer sent a formal message to the opposing counsel.
- ترجمه
- وکیل پیام رسمی به مشاور مخالف ارسال کرد.
Circumstantialsur·kum·stan·shuhl
- حقوقی
به معنی مشروط
شواهدی که غیرمستقیم به یک نتیجه اشاره دارند.
- مثال
- Circumstantial evidence can sometimes lead to a conviction.
- ترجمه
- شواهد غیرمستقیم گاهی می‌تواند به محکومیت منجر شود.
Attainmentuh·teyn·muhnt
- حقوقی
به معنی دستیابی
فرایند رسیدن به هدف یا نتیجه.
- مثال
- The attainment of justice is the ultimate goal of the legal system.
- ترجمه
- دستیابی به عدالت هدف نهایی سیستم حقوقی است.
Kitchenkit·chn
- عمومی
به معنی آشپزخانه
محلی برای پخت‌وپز.
- مثال
- They remodeled the kitchen.
- ترجمه
- آن‌ها آشپزخانه را بازسازی کردند.
Obligationob·lig·ay·shn
- حقوقی
به معنی تعهد
وظیفه‌ای که باید انجام شود.
- مثال
- The contract establishes an obligation to deliver the goods.
- ترجمه
- قرارداد تعهدی برای تحویل کالاها ایجاد می‌کند.