Alternativeawl·tuhr·nuh·tiv
- حقوقی
به معنی جایگزین
گزینهای دیگر بهجای چیزی.
- مثال
- Arbitration was chosen as an alternative to court litigation.
- ترجمه
- برای جایگزینی دادرسی، داوری انتخاب شد.
به معنی جایگزین
گزینهای دیگر بهجای چیزی.
به معنی جامعه
گروهی از افراد با علایق مشترک.
به معنی شام
وعده غذایی اصلی عصر یا شب.
به معنی پایه
مبانی یا اصول اساسی که چیزی بر اساس آن ساخته میشود.
به معنی کمیسیون
نهادی که وظایف خاصی را برای تصمیمگیری یا تحقیق برعهده دارد.
به معنی فکر کردن
استفاده از ذهن برای تحلیل یا تصمیمگیری.
به معنی وظیفه
مسئولیتی که برعهده فرد گذاشته شده است.