Denydih·nai
- حقوقی
به معنی انکار کردن
رد کردن یا عدم پذیرش چیزی.
- مثال
- The defendant chose to deny the allegations made against him.
- ترجمه
- متهم تصمیم به انکار اتهامات وارده علیه خود گرفت.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Divergedih·vurj
- حقوقی
به معنی انحراف
جدا شدن از مسیر اصلی یا اختلاف مسیر.
- مثال
- As the case progressed, the arguments began to diverge significantly.
- ترجمه
- با پیشرفت پرونده، استدلال‌ها به‌طور قابل توجهی منحرف شدند.
Coatkoht
- عمومی
به معنی کت
لباس بیرونی برای گرما.
- مثال
- He wore a thick coat in the snow.
- ترجمه
- او در برف یک کت ضخیم پوشید.
Prosecutorpraw·si·kyoo·ter
- حقوقی
به معنی دادستان
فردی که نماینده دولت در پرونده‌های کیفری است و اتهامات را پیگیری می‌کند.
- مثال
- The prosecutor presented strong evidence against the accused.
- ترجمه
- دادستان شواهد قوی علیه متهم ارائه کرد.
Sufficientsuh·fish·nt
- حقوقی
به معنی کافی
به مقدار لازم یا مطلوب.
- مثال
- The evidence provided was sufficient to convict the defendant.
- ترجمه
- شواهد ارائه‌شده برای محکومیت متهم کافی بود.
Compulsorykuhm·pul·suh·ree
- حقوقی
به معنی اجباری
چیزی که الزامی یا ناگزیر است.
- مثال
- Paying taxes is compulsory by law.
- ترجمه
- پرداخت مالیات به موجب قانون اجباری است.
Roadrohd
- عمومی
به معنی جاده
مسیر برای تردد وسایل نقلیه.
- مثال
- The road was busy with traffic.
- ترجمه
- جاده پر از ترافیک بود.