Girlgurl
- عمومی
به معنی دختر
کودک یا جوان مونث.
- مثال
- The girl was reading a book.
- ترجمه
- دختر کتابی می‌خواند.
کلمه Girl و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Bookbook
- عمومی
به معنی کتاب
وسیله‌ای برای ثبت و انتقال اطلاعات به صورت نوشته یا چاپ.
- مثال
- She read a book about Persian history.
- ترجمه
- او کتابی درباره تاریخ پارسی خواند.
Admirationad·muh·rey·shuhn
- حقوقی
به معنی تحسین
احساس احترام یا علاقه به کسی یا چیزی.
- مثال
- There is much admiration for those who uphold the law.
- ترجمه
- احترام زیادی برای کسانی که از قانون حمایت می‌کنند وجود دارد.
Releaseri·lees
- حقوقی
به معنی آزاد کردن
رها کردن یا آزادسازی چیزی.
- مثال
- The judge ordered the release of the detained journalist.
- ترجمه
- قاضی دستور آزادی روزنامه‌نگار بازداشت‌شده را صادر کرد.
Arrestuh·rest
- حقوقی
به معنی بازداشت
گرفتن یا متوقف کردن قانونی یک شخص به دلیل تخلف.
- مثال
- The police have the authority to arrest individuals suspected of a crime.
- ترجمه
- پلیس حق دارد افرادی را که مظنون به ارتکاب جرم هستند، دستگیر کند.
Implementim·ple·ment
- حقوقی
به معنی اجرا
به‌کارگیری یا انجام چیزی.
- مثال
- We must implement the new policies by next month.
- ترجمه
- ما باید سیاست‌های جدید را تا ماه آینده اجرا کنیم.
Chieflycheef·lee
- حقوقی
به معنی عمدتاً
بیشتر یا در درجه اول.
- مثال
- The case was chiefly about breach of contract.
- ترجمه
- پرونده عمدتاً مربوط به نقض قرارداد بود.