Admirationad·muh·rey·shuhn

  • حقوقی

به معنی تحسین

احساس احترام یا علاقه به کسی یا چیزی.

مثال
There is much admiration for those who uphold the law.
ترجمه
احترام زیادی برای کسانی که از قانون حمایت می‌کنند وجود دارد.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Quorumkwor·uhm

  • حقوقی

به معنی نصاب

حداقل تعداد اعضای حاضر برای تصمیم‌گیری قانونی.
مثال
The meeting could not proceed as there was no quorum.
ترجمه
جلسه به دلیل عدم وجود حدنصاب ادامه نیافت.

Trespasstres·pass

  • حقوقی

به معنی تجاوز

ورود غیرمجاز به ملک یا دارایی دیگران.
مثال
Trespassers may face legal action for entering the property without permission.
ترجمه
متجاوزان ممکن است به دلیل ورود به املاک بدون اجازه، تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.

Coffeekaw·fee

  • عمومی

به معنی قهوه

نوشیدنی تهیه‌شده از دانه‌های برشته.
مثال
She drinks coffee every morning.
ترجمه
او هر صبح قهوه می‌نوشد.

Accuseruh·kyoo·zər

  • حقوقی

به معنی اتهام‌زننده

فردی که ادعایی علیه دیگری مطرح می‌کند.
مثال
The accuser must provide sufficient evidence to support their claims.
ترجمه
اتهام‌زننده باید شواهد کافی برای حمایت از ادعاهای خود ارائه کند.

Principalprin·suh·pl

  • حقوقی

به معنی اصلی

چیزی که اصلی یا مهم‌تر است.
مثال
The principal issue was resolved in the court.
ترجمه
مسئله اصلی در دادگاه حل شد.

Liabilitylie·uh·bil·uh·tee

  • حقوقی

به معنی مسئولیت

تعهد قانونی برای جبران خسارت.
مثال
The tenant is liable for any damages caused to the property.
ترجمه
مستاجر مسئول خسارات وارده به ملک است.