Implementim·ple·ment
- حقوقی
به معنی اجرا
بهکارگیری یا انجام چیزی.
- مثال
- We must implement the new policies by next month.
- ترجمه
- ما باید سیاستهای جدید را تا ماه آینده اجرا کنیم.
به معنی اجرا
بهکارگیری یا انجام چیزی.
به معنی اتهام
ادعایی رسمی درباره رفتار نادرست یا جرم.
به معنی قلعه
ساختمانی بزرگ و مستحکم تاریخی.
به معنی سرد
دارای دمای پایین.
به معنی ساده و واضح
عملی که به آسانی قابل درک و بدون پیچیدگی است.
به معنی معلم
فردی که دانش یا مهارت را آموزش میدهد.
به معنی حضور
شرکت کردن در یک جلسه یا رویداد.