Chieflycheef·lee
- حقوقی
به معنی عمدتاً
بیشتر یا در درجه اول.
- مثال
- The case was chiefly about breach of contract.
- ترجمه
- پرونده عمدتاً مربوط به نقض قرارداد بود.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Model lawmaw·duhl law
- حقوقی
به معنی قانون نمونه
مجموعه‌ای از قوانین پیشنهادی برای تطبیق و استفاده در کشورهای مختلف.
- مثال
- The model law serves as a template for countries to draft their own regulations.
- ترجمه
- قانون نمونه به عنوان الگویی برای کشورها در تدوین قوانین خود عمل می‌کند.
Windowwin·doh
- عمومی
به معنی پنجره
دهانه‌ای در دیوار برای نور یا تهویه.
- مثال
- She looked out the window at the rain.
- ترجمه
- او از پنجره به باران نگاه کرد.
Bedbed
- عمومی
به معنی تخت
وسیله‌ای برای خوابیدن یا استراحت.
- مثال
- The bed is very comfortable.
- ترجمه
- تخت بسیار راحت است.
Functionalfuhngk·shn·l
- حقوقی
به معنی کارکردی
مرتبط با عملکرد یا کاربرد.
- مثال
- The software is functional but lacks user-friendly features.
- ترجمه
- نرم‌افزار کارآمد است اما ویژگی‌های کاربرپسند ندارد.
Absolute contractab·sol·yoot kon·trakt
- حقوقی
به معنی قرارداد مطلق
قراردادی بدون شرایط یا محدودیت.
- مثال
- An absolute contract must be fulfilled as agreed by both parties.
- ترجمه
- یک قرارداد مطلق باید طبق توافقات انجام شود.
Expediteek·spuh·dahyt
- حقوقی
به معنی تسریع کردن
تسریع در انجام فرآیندها یا فعالیت‌ها.
- مثال
- We need to expedite the process to reach a timely resolution.
- ترجمه
- ما باید روند را تسریع کنیم تا به یک نتیجه به موقع برسیم.