Compulsorykuhm·pul·suh·ree
- حقوقی
به معنی اجباری
چیزی که الزامی یا ناگزیر است.
- مثال
- Paying taxes is compulsory by law.
- ترجمه
- پرداخت مالیات به موجب قانون اجباری است.
کلمه Compulsory و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی اجباری
چیزی که الزامی یا ناگزیر است.
کلمه Compulsory و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی وثیقه
دارایی ارائهشده برای تضمین بازپرداخت وام.
به معنی محدودیت
قید یا مانعی که جلوی انجام کاری را میگیرد.
به معنی دادگاه تجدیدنظر
دادگاهی که تصمیمات دادگاههای پایینتر را بررسی میکند.
به معنی مستقل
وابسته به خود و بدون نیاز به دیگران.
به معنی خودکار
ابزاری برای نوشتن با جوهر.
به معنی ادغام
ترکیب دو یا چند شرکت در یک شرکت واحد.