Forkfork
- عمومی
به معنی چنگال
ابزاری برای خوردن غذا.
- مثال
- She used a fork to eat her salad.
- ترجمه
- او برای خوردن سالادش از چنگال استفاده کرد.
به معنی چنگال
ابزاری برای خوردن غذا.
به معنی طرح
برنامه یا نقشهای برای رسیدن به هدف.
به معنی وظیفه
نقش یا وظیفهای که کسی در یک سیستم یا سازمان دارد.
به معنی اصلی
چیزی که اصلی یا مهمتر است.
به معنی قفل
وسیلهای برای ایمن کردن اشیا.
به معنی خودرو
وسیله نقلیه موتوری برای حملونقل.
به معنی بررسی یا ارزیابی
جمعآوری اطلاعات یا ارزیابی وضعیت.