Flagflag
- عمومی
به معنی پرچم
پارچه‌ای با نماد یک کشور یا گروه.
- مثال
- The flag was flying high.
- ترجمه
- پرچم بالا در اهتزاز بود.
کلمه Flag و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Correspondkuhr·uh·spawnd
- حقوقی
به معنی مطابقت
تطابق یا ارتباط با چیزی.
- مثال
- The terms of the contract correspond to the regulations.
- ترجمه
- شرایط قرارداد با مقررات مطابقت دارد.
Predictpri·dikt
- حقوقی
به معنی پیش‌بینی
تخمین یا پیش‌بینی چیزی در آینده.
- مثال
- We can predict the outcome based on past cases.
- ترجمه
- ما می‌توانیم بر اساس پرونده‌های گذشته پیش‌بینی کنیم.
Legislaturelej·is·ley·cher
- حقوقی
به معنی مجلس
نهادی که قوانین را وضع می‌کند.
- مثال
- The legislature passed a bill to reform tax laws.
- ترجمه
- قوه مقننه لایحه‌ای برای اصلاح قوانین مالیاتی تصویب کرد.
Scaleskayl
- حقوقی
به معنی مقیاس یا اندازه
اندازه‌گیری یا مقایسه کمیت یا کیفیت.
- مثال
- The scale of the damages required immediate action.
- ترجمه
- مقیاس خسارت‌ها نیاز به اقدام فوری داشت.
Legallee·gl
- حقوقی
به معنی قانونی
مطابق با قانون یا مربوط به قانون.
- مثال
- Legal counsel was provided to the defendant.
- ترجمه
- مشاوره حقوقی به متهم ارائه شد.
Legleg
- عمومی
به معنی پا
عضوی از بدن برای حرکت یا ایستادن.
- مثال
- His leg hurt after the game.
- ترجمه
- پایش پس از بازی درد می‌کرد.