Chief Prosecutorcheef praw·si·kyoo·ter

  • حقوقی

به معنی دادستان کل

بالاترین مقام در میان دادستان‌ها، که بر کل فرآیند دادستانی نظارت می‌کند.

مثال
The chief prosecutor addressed the media after the trial.
ترجمه
دادستان کل پس از محاکمه با رسانه‌ها صحبت کرد.

کلمه Chief Prosecutor و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»