Chief Prosecutorcheef praw·si·kyoo·ter

  • حقوقی

به معنی دادستان کل

بالاترین مقام در میان دادستان‌ها، که بر کل فرآیند دادستانی نظارت می‌کند.

مثال
The chief prosecutor addressed the media after the trial.
ترجمه
دادستان کل پس از محاکمه با رسانه‌ها صحبت کرد.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»