Colorkul·er
- عمومی
به معنی رنگ
ویژگی بصری اشیا مانند قرمز یا آبی.
- مثال
- Her favorite color is blue.
- ترجمه
- رنگ مورد علاقه‌اش آبی است.
کلمه Color و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Activityak·tiv·uh·tee
- حقوقی
به معنی فعالیت
عملی که به هدف خاصی اختصاص دارد.
- مثال
- The activity was deemed illegal under local laws.
- ترجمه
- این فعالیت تحت قوانین محلی غیرقانونی تلقی شد.
Yearyeer
- عمومی
به معنی سال
دوره‌ای حدود ۳۶۵ روز.
- مثال
- Last year was very exciting.
- ترجمه
- سال گذشته خیلی هیجان‌انگیز بود.
Dogdog
- عمومی
به معنی سگ
حیوان خانگی وفادار و دوست‌داشتنی.
- مثال
- The dog barked at the stranger.
- ترجمه
- سگ به غریبه پارس کرد.
Spoonspoon
- عمومی
به معنی قاشق
ابزاری برای خوردن مایعات یا غذای نرم.
- مثال
- He ate his soup with a spoon.
- ترجمه
- او سوپش را با قاشق خورد.
Insteadin·sted
- حقوقی
به معنی به‌جای
گزینه‌ای دیگر برای جایگزینی.
- مثال
- Mediation was used instead of litigation.
- ترجمه
- به جای دادخواهی از میانجیگری استفاده شد.
Covenantkuh·vuh·nuhnt
- حقوقی
به معنی پیمان
توافق‌نامه‌ای الزام‌آور میان طرفین.
- مثال
- The covenant required the tenant to maintain the property.
- ترجمه
- عهدنامه مستاجر را ملزم به حفظ ملک می‌کرد.