Purposepur·puhs
- حقوقی
به معنی هدف
دلیل یا انگیزه انجام یک عمل.
- مثال
- The purpose of the law is to protect citizens’ rights.
- ترجمه
- هدف از قانون حفاظت از حقوق شهروندان است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Implementim·ple·ment
- حقوقی
به معنی اجرا
به‌کارگیری یا انجام چیزی.
- مثال
- We must implement the new policies by next month.
- ترجمه
- ما باید سیاست‌های جدید را تا ماه آینده اجرا کنیم.
Authorityaw·thor·uh·tee
- حقوقی
به معنی اختیار
قدرت یا حق قانونی برای تصمیم‌گیری.
- مثال
- Authority to enforce the law lies with the police.
- ترجمه
- اختیار اجرای قانون در دست پلیس است.
Fraudfrahd
- حقوقی
به معنی کلاهبرداری
عمل نادرست عمدی برای فریب و کسب سود ناعادلانه.
- مثال
- The company was accused of fraud for falsifying financial reports.
- ترجمه
- شرکت به دلیل جعل گزارش‌های مالی به کلاهبرداری متهم شد.
Conferkuhn·fur
- حقوقی
به معنی اعطا کردن
دادن امتیاز یا حق به کسی.
- مثال
- To confer rights upon an individual, proper documentation is required.
- ترجمه
- برای اعطای حقوق به یک فرد، مستندات صحیح لازم است.
Fiduciary Dutyfih·doo·shee·eh·ree doo·tee
- حقوقی
به معنی وظیفه امانت‌داری
وظیفه قانونی یا اخلاقی برای حفاظت از منافع دیگری.
- مثال
- The board members have a fiduciary duty to act in the best interests of the company.
- ترجمه
- اعضای هیئت مدیره وظیفه امانی دارند که در راستای منافع شرکت عمل کنند.
Boxboks
- عمومی
به معنی جعبه
ظرفی با دیواره‌های محکم.
- مثال
- He opened the box to find a gift.
- ترجمه
- او جعبه را باز کرد و هدیه‌ای یافت.