Giftgift
- عمومی
به معنی هدیه
چیزی که به دیگری اهدا می‌شود.
- مثال
- She gave him a gift for his birthday.
- ترجمه
- او برای تولدش به او هدیه داد.
کلمه Gift و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Entitle toin·tahyl tu
- حقوقی
به معنی حق‌دار کردن
دادن حق به کسی برای استفاده از چیزی.
- مثال
- The contract will entitle you to receive compensation for damages.
- ترجمه
- قرارداد شما را به دریافت غرامت بابت خسارات واجد شرایط می‌کند.
Overoh·ver
- حقوقی
به معنی روی
عبارت از اتمام یا تمام شدن چیزی.
- مثال
- The dispute was over intellectual property rights.
- ترجمه
- اختلاف بر سر حقوق مالکیت معنوی بود.
Gamegaym
- عمومی
به معنی بازی
فعالیتی برای سرگرمی یا رقابت.
- مثال
- They played a fun game together.
- ترجمه
- آن‌ها با هم یک بازی سرگرم‌کننده انجام دادند.
Amountuh·mount
- حقوقی
به معنی مقدار
اندازه یا میزان چیزی.
- مثال
- The total amount claimed by the plaintiff was substantial.
- ترجمه
- مجموعه کل مبلغ ادعایی از سوی شاکی قابل توجه بود.
Runrun
- عمومی
به معنی دویدن
حرکت سریع با پاها.
- مثال
- He runs every morning to stay fit.
- ترجمه
- او هر صبح برای تناسب اندام می‌دود.
Harshhahrsh
- حقوقی
به معنی سخت
به شدت سخت، خشن یا غیرمنصفانه.
- مثال
- Some laws can be perceived as harsh by the public.
- ترجمه
- برخی از قوانین ممکن است از سوی عموم به‌عنوان سختگیرانه تلقی شود.