Attemptuh·tempt
- حقوقی
به معنی تلاش کردن
تلاش برای رسیدن به یک هدف، حتی اگر موفق نشود.
- مثال
- The defendant made an attempt to settle the case out of court.
- ترجمه
- متهم تلاش کرد پرونده را خارج از دادگاه حلوفصل کند.
به معنی تلاش کردن
تلاش برای رسیدن به یک هدف، حتی اگر موفق نشود.
به معنی مسئولیتپذیری
پاسخگویی نسبت به اعمال یا تصمیمات.
به معنی اجرا کردن
وادار کردن به رعایت قوانین یا مقررات.
به معنی فنجان
ظرفی کوچک برای نوشیدن مایعات.
به معنی اخلاقی
مطابق با اصول و ارزشهای اخلاقی.
به معنی ارائه دادن
دادن یا فراهم کردن چیزی.
به معنی غلط
نادرست یا نامناسب.