Fundingfuhnd·ing
- حقوقی
به معنی تأمین مالی
منابع مالی فراهم‌شده برای پروژه یا هدف خاص.
- مثال
- The funding for the project was approved by the legislature.
- ترجمه
- بودجه پروژه توسط قوه مقننه تصویب شد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Functionfuhngk·shn
- حقوقی
به معنی وظیفه
نقش یا وظیفه‌ای که کسی در یک سیستم یا سازمان دارد.
- مثال
- The primary function of a judge is to ensure justice.
- ترجمه
- وظیفه اصلی قاضی تضمین عدالت است.
Propertyprop·er·tee
- حقوقی
به معنی ملکیت
دارایی یا چیزی که متعلق به کسی است.
- مثال
- Real estate is considered valuable property.
- ترجمه
- املاک و مستغلات به عنوان اموال با ارزش در نظر گرفته می‌شود.
Representativerep·ruh·zen·tuh·tiv
- حقوقی
به معنی نماینده
کسی که از طرف گروهی عمل می‌کند.
- مثال
- The representative presented the case on behalf of the company.
- ترجمه
- نماینده پرونده را به نمایندگی از شرکت ارائه کرد.
Firefayr
- عمومی
به معنی آتش
فرآیندی که گرما و نور تولید می‌کند.
- مثال
- The fire warmed the room.
- ترجمه
- آتش اتاق را گرم کرد.
Airair
- عمومی
به معنی هوا
جو اطراف زمین که تنفس می‌کنیم.
- مثال
- The air is fresh in the mountains.
- ترجمه
- هوا در کوهستان تازه است.
Referri·fer
- حقوقی
به معنی اشاره کردن
ارجاع دادن یا ذکر چیزی.
- مثال
- The agreement refers to the laws of the contracting state.
- ترجمه
- توافق به قوانین کشور طرف قرارداد اشاره می‌کند.