Varyvair·ee

حقوقی

به معنی تنوع

وجود تغییرات یا اختلاف در شرایط، قیمت‌ها یا وضعیت‌ها.

مثال: Legal requirements may vary by jurisdiction.
ترجمه: ملزومات قانونی ممکن است بسته به حوزه قضائی متفاوت باشد.

کلمه Vary و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Presumptionpri·zuhmp·shn
- حقوقی
به معنی فرض
نتیجه‌گیری مقدماتی بر اساس شواهد.
مثال
The presumption of innocence is a fundamental legal principle.
ترجمه
فرض بی‌گناهی یک اصل بنیادی حقوقی است.
Communicationkuh·myoo·ni·kay·shn
- حقوقی
به معنی ارتباطات
انتقال اطلاعات بین افراد یا گروه‌ها.
مثال
Effective communication is crucial in contract negotiations.
ترجمه
ارتباط مؤثر در مذاکرات قراردادی حیاتی است.
Subsidiarysuhb·sid·ee·er·ee
- حقوقی
به معنی فرعی
شرکتی که تحت کنترل یک شرکت مادر عمل می‌کند.
مثال
The subsidiary agreements support the main contract.
ترجمه
قراردادهای فرعی از قرارداد اصلی حمایت می‌کنند.
Praetor peregrinipree·tor per·eh·gree·nee
- حقوقی
به معنی فرماندار خارجی
فرماندار یا مقام قضایی که به مسائل مربوط به اتباع خارجی رسیدگی می‌کند.
مثال
The praetor peregrini handled cases involving foreign residents.
ترجمه
پرایتور پرگرینی به پرونده‌های مربوط به ساکنان خارجی رسیدگی می‌کرد.
Internationalin·ter·nash·nuhl
- حقوقی
به معنی بین‌المللی
مربوط به روابط یا تعاملات میان کشورها.
مثال
International treaties govern trade between countries.
ترجمه
معاهدات بین‌المللی تجارت بین کشورها را تنظیم می‌کنند.
Verdictvur·dikt
- حقوقی
به معنی رای
تصمیم نهایی دادگاه.
مثال
The jury returned a unanimous verdict of not guilty.
ترجمه
هیئت منصفه رأی قاطعی مبنی بر بی‌گناهی صادر کرد.