Inconsistencyin·kuhn·sih·sten·see

  • حقوقی

به معنی ناسازگاری

عدم هماهنگی یا تطابق.

مثال
There was an inconsistency in the witness’s statement.
ترجمه
در اظهارات شاهد یک ناهماهنگی وجود داشت.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»