Inconsistencyin·kuhn·sih·sten·see
- حقوقی
به معنی ناسازگاری
عدم هماهنگی یا تطابق.
- مثال
- There was an inconsistency in the witness’s statement.
- ترجمه
- در اظهارات شاهد یک ناهماهنگی وجود داشت.
به معنی ناسازگاری
عدم هماهنگی یا تطابق.
به معنی امانتدار
شخصی که وظیفهای قانونی برای حفاظت از منافع دیگری دارد.
به معنی گربه
حیوان خانگی کوچک و نرم.
به معنی توجیه
دلیلی برای توضیح یا دفاع از یک عمل یا تصمیم.
به معنی متعدد
چیزهایی که از نظر نوع یا شکل متفاوت هستند.
به معنی پیراهن
لباسی زنانه برای پوشیدن.
به معنی نور
انرژی که امکان دیدن را فراهم میکند.