Underlyinguhn·der·lai·ing
- حقوقی
به معنی زیربنا
پایه یا اساس چیزی.
- مثال
- The underlying principle of the law is fairness.
- ترجمه
- اصل اساسی این قانون عدالت است.
به معنی زیربنا
پایه یا اساس چیزی.
به معنی آشپزخانه
محلی برای پختوپز.
به معنی برخورد کردن با
رسیدگی یا مدیریت یک موضوع یا مشکل.
به معنی هواپیما
وسیله نقلیه هوایی برای سفر.
به معنی عکس
تصویری ثبتشده با دوربین.
به معنی روشن کردن
آگاه کردن یا توضیح چیزی برای دیگران.
به معنی شمع
منبع نور از موم و فتیله.