Taxtaks
- حقوقی
به معنی مالیات
مبلغی که به دولت پرداخت می‌شود.
- مثال
- Tax regulations must be complied with to avoid penalties.
- ترجمه
- قوانین مالیاتی باید رعایت شوند تا از جریمه‌ها جلوگیری شود.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Local Prosecutorloh·kuhl praw·si·kyoo·ter
- حقوقی
به معنی دادستان محلی
دادستانی که مسئولیت پیگیری پرونده‌های یک منطقه خاص را دارد.
- مثال
- The local prosecutor filed charges against the company.
- ترجمه
- دادستان محلی علیه شرکت اتهاماتی مطرح کرد.
Oceanoh·shn
- عمومی
به معنی اقیانوس
بدنه عظیم آب شور.
- مثال
- The ocean was calm and blue.
- ترجمه
- اقیانوس آرام و آبی بود.
Facetfa·set
- حقوقی
به معنی جنبه
یک جنبه یا بخش از یک موضوع.
- مثال
- Each facet of the case needs to be thoroughly examined.
- ترجمه
- هر facet از پرونده نیاز به بررسی دقیق دارد.
Homehohm
- عمومی
به معنی خانه
محل زندگی یا احساس آرامش.
- مثال
- She feels happy at home.
- ترجمه
- او در خانه احساس خوشحالی می‌کند.
Orallyaw·ruh·lee
- حقوقی
به معنی شفاهی
اظهارات یا شهادت به صورت کلامی.
- مثال
- The lawyer presented his arguments orally during the trial.
- ترجمه
- وکیل استدلال‌های خود را به‌صورت شفاهی در جریان محاکمه ارائه داد.
Pass uppas uhp
- حقوقی
به معنی رد کردن
فرصت یا پیشنهادی را نپذیرفتن.
- مثال
- Do not pass up the opportunity to negotiate a better deal.
- ترجمه
- این فرصت را برای مذاکره بر سر یک معامله بهتر از دست ندهید.