Tabletey·bl
- عمومی
به معنی میز
سطحی صاف برای غذا یا کار.
- مثال
- She set the table for dinner.
- ترجمه
- او میز را برای شام چید.
به معنی میز
سطحی صاف برای غذا یا کار.
به معنی نصاب
حداقل تعداد اعضای حاضر برای تصمیمگیری قانونی.
به معنی نامه
پیام نوشتهشده برای ارتباط.
به معنی آشیانه
محلی که پرندگان برای تخمگذاری میسازند.
به معنی صندلی
وسیلهای برای نشستن.
به معنی مشروط
شواهدی که غیرمستقیم به یک نتیجه اشاره دارند.
به معنی پیراهن
لباسی زنانه برای پوشیدن.