Local Prosecutorloh·kuhl praw·si·kyoo·ter
- حقوقی
به معنی دادستان محلی
دادستانی که مسئولیت پیگیری پروندههای یک منطقه خاص را دارد.
- مثال
- The local prosecutor filed charges against the company.
- ترجمه
- دادستان محلی علیه شرکت اتهاماتی مطرح کرد.
به معنی دادستان محلی
دادستانی که مسئولیت پیگیری پروندههای یک منطقه خاص را دارد.
به معنی کمیسیون
نهادی که وظایف خاصی را برای تصمیمگیری یا تحقیق برعهده دارد.
به معنی مرد
انسان بالغ مذکر.
به معنی فساد
سوءاستفاده از قدرت برای منافع شخصی.
به معنی رد کردن پرونده
مختومه کردن پرونده توسط قاضی.
به معنی غلط
نادرست یا نامناسب.
به معنی دادستان کل
بالاترین مقام در میان دادستانها، که بر کل فرآیند دادستانی نظارت میکند.