Specificallyspuh·sif·ik·lee
- حقوقی
به معنی به‌طور خاص
با تأکید یا به‌طور دقیق.
- مثال
- The regulation specifically mentions environmental standards.
- ترجمه
- مقررات به طور مشخص استانداردهای زیست‌محیطی را ذکر کرده است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Encumbranceen·kuhm·bruhns
- حقوقی
به معنی مانع قانونی
هرگونه محدودیت قانونی بر مالکیت ملک.
- مثال
- The house was sold with an encumbrance related to unpaid taxes.
- ترجمه
- خانه با یک بار مالیاتی پرداخت‌نشده فروخته شد.
Excessek·ses
- حقوقی
به معنی اضافه
میزان یا مقدار بیشتری از حد مجاز.
- مثال
- Excessive fees can deter individuals from seeking legal help.
- ترجمه
- هزینه‌های زیاد می‌تواند افراد را از درخواست کمک قانونی بازدارد.
Praetor peregrinipree·tor per·eh·gree·nee
- حقوقی
به معنی فرماندار خارجی
فرماندار یا مقام قضایی که به مسائل مربوط به اتباع خارجی رسیدگی می‌کند.
- مثال
- The praetor peregrini handled cases involving foreign residents.
- ترجمه
- پرایتور پرگرینی به پرونده‌های مربوط به ساکنان خارجی رسیدگی می‌کرد.
Depositiondep·uh·zih·shn
- حقوقی
به معنی شهادت‌نامه
اظهارات تحت سوگند گرفته‌شده در خارج از دادگاه.
- مثال
- The deposition provided critical testimony for the case.
- ترجمه
- گواهی ارائه شده شهادت مهمی برای پرونده بود.
Sufficientsuh·fish·nt
- حقوقی
به معنی کافی
به مقدار لازم یا مطلوب.
- مثال
- The evidence provided was sufficient to convict the defendant.
- ترجمه
- شواهد ارائه‌شده برای محکومیت متهم کافی بود.
Vesselves·uhl
- حقوقی
به معنی کشتی
وسیله حمل‌ونقل آبی.
- مثال
- The vessel was inspected before departing for its journey.
- ترجمه
- کشتی قبل از عزیمت برای سفر خود بازرسی شد.