Ballball
- عمومی
به معنی توپ
شیء گرد برای بازی یا ورزش.
- مثال
- The children played with a ball.
- ترجمه
- کودکان با یک توپ بازی کردند.
کلمه Ball و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی توپ
شیء گرد برای بازی یا ورزش.
کلمه Ball و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی حصار
سازهای برای جداسازی یا محافظت.
به معنی اوراق قرضه
سندی که بیانگر بدهی شرکت به دارنده آن است.
به معنی قابل توجه
چیزی که اهمیت یا تأثیر زیادی دارد.
به معنی خانه
محلی برای سکونت یا زندگی افراد.
به معنی ساعت
واحدی برای اندازهگیری زمان.
به معنی وفاداری
تعهد و وفاداری به یک فرد، سازمان یا کشور.