Timetaym
- عمومی
به معنی زمان
مفهومی برای اندازهگیری مدت رویدادها.
- مثال
- She checked the time on her watch.
- ترجمه
- او زمان را روی ساعتش چک کرد.
کلمه Time و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی زمان
مفهومی برای اندازهگیری مدت رویدادها.
کلمه Time و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی استثنا کردن
عمل حذف یا کنار گذاشتن یک فرد یا چیز از یک گروه یا دسته.
به معنی محترم
کسی که مورد احترام است.
به معنی انتقال
جابجایی چیزی از یک شخص به دیگری.
به معنی مقررات
بندی در یک سند قانونی که شرایط یا الزامات را مشخص میکند.
به معنی رسانه
ابزاری برای انتقال اطلاعات و اخبار.
به معنی قهوه
نوشیدنی تهیهشده از دانههای برشته.