Timetaym
- عمومی
به معنی زمان
مفهومی برای اندازهگیری مدت رویدادها.
- مثال
- She checked the time on her watch.
- ترجمه
- او زمان را روی ساعتش چک کرد.
به معنی زمان
مفهومی برای اندازهگیری مدت رویدادها.
به معنی تسویه
حل و فصل اختلافات بدون مراجعه به دادگاه.
به معنی تپه
برآمدگی کوچکتر از کوه.
به معنی آزار دادن
ایجاد ناراحتی یا مزاحمت برای فردی.
به معنی زمین
سطحی که روی آن راه میرویم.
به معنی رضایت
اجازهای که به یک عمل یا رفتار داده میشود.
به معنی وضوح یافته
بیان واضح و مشخص نکات یا شرایط به طور کتبی.