Priorityprai·awr·uh·tee
- حقوقی
به معنی اولویت
چیزی که اهمیت بیشتری دارد و باید زودتر انجام شود.
- مثال
- Priority was given to cases involving vulnerable individuals.
- ترجمه
- به پروندههای مربوط به افراد آسیبپذیر اولویت داده شد.
به معنی اولویت
چیزی که اهمیت بیشتری دارد و باید زودتر انجام شود.
به معنی انجام دادن تعهد
برآوردن یا انجام تعهدات یا مسئولیتها.
به معنی کارخانه
محلی برای تولید کالاها.
به معنی قسم خورده
تعهد رسمی برای انجام یا رعایت چیزی.
به معنی معقول یا منطقی
بر اساس عقلانیت و منطق.
به معنی خوردن
مصرف غذا برای تغذیه.
به معنی آسمان
فضای بالای زمین که ابرها و ستارگان در آن دیده میشوند.