Principalprin·suh·pl

  • حقوقی

به معنی اصلی

چیزی که اصلی یا مهم‌تر است.

مثال
The principal issue was resolved in the court.
ترجمه
مسئله اصلی در دادگاه حل شد.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Contractualkuhn·trak·chuhl

  • حقوقی

به معنی قراردادی

مربوط به توافقات قانونی.
مثال
The parties entered into a contractual agreement to finalize the terms.
ترجمه
طرفین وارد یک توافق قراردادی برای نهایی کردن شرایط شدند.

Releaseri·lees

  • حقوقی

به معنی آزاد کردن

رها کردن یا آزادسازی چیزی.
مثال
The judge ordered the release of the detained journalist.
ترجمه
قاضی دستور آزادی روزنامه‌نگار بازداشت‌شده را صادر کرد.

Suspendedsuh·spen·did

  • حقوقی

به معنی تعلیقی

حکمی که اجرای آن به‌صورت موقت متوقف شده است.
مثال
The judge ordered a suspended sentence for the offender.
ترجمه
قاضی حکم تعلیقی برای مجرم صادر کرد.

Potentialpuh·ten·shl

  • حقوقی

به معنی بالقوه

دارای ظرفیت برای وقوع یا تحقق چیزی.
مثال
The contract has potential risks that need addressing.
ترجمه
قرارداد دارای خطرات بالقوه‌ای است که باید به آنها پرداخته شود.

Injunctionin·juhnk·shn

  • حقوقی

به معنی دستور قضایی

حکمی که یک طرف را از انجام یک عمل باز می‌دارد.
مثال
The court issued an injunction to prevent the demolition of the historic building.
ترجمه
دادگاه حکم توقف تخریب ساختمان تاریخی را صادر کرد.

Guardgahrd

  • حقوقی

به معنی نگهبانی

محافظت از چیزی یا مراقبت از آن.
مثال
The security guard was assigned to protect the property.
ترجمه
نگهبان امنیتی برای محافظت از اموال منصوب شد.