Respectiveri·spek·tiv
- حقوقی
به معنی متناسب
مربوط به هر فرد یا مورد خاص.
- مثال
- Each party is responsible for their respective obligations under the contract.
- ترجمه
- هر طرف مسئول تعهدات مربوط به خود در قرارداد است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Common Lawkah·muhn law
- حقوقی
به معنی حقوق عرفی
سیستم حقوقی مبتنی بر رویه‌های قضایی و نه قوانین مدون.
- مثال
- The decision relied on principles of common law.
- ترجمه
- تصمیم بر اصول حقوق عرفی استوار بود.
Trialtrahyl
- حقوقی
به معنی محاکمه
رسیدگی قضایی به یک دعوی یا اتهام.
- مثال
- The trial will begin next month.
- ترجمه
- محاکمه در ماه آینده آغاز خواهد شد.
Prophecyproh·fuh·see
- حقوقی
به معنی پیشگویی
پیش‌بینی وقایع آینده.
- مثال
- Some legal scholars have made a prophecy about the future of law.
- ترجمه
- برخی از حقوقدانان پیشگویی درباره آینده قانون کرده‌اند.
Waywey
- عمومی
به معنی راه
مسیر یا روش انجام چیزی.
- مثال
- She found a new way to solve the problem.
- ترجمه
- او راه جدیدی برای حل مشکل پیدا کرد.
Combinationkuhm·buh·nay·shuhn
- حقوقی
به معنی ترکیب
ادغام چندین عنصر با هم.
- مثال
- The combination of factors led to the decision to settle.
- ترجمه
- ترکیب عوامل منجر به تصمیم برای تسویه شد.
Acceptableak·sep·tuh·bl
- حقوقی
به معنی قابل قبول
مورد پذیرش یا مناسب.
- مثال
- The terms are acceptable to both parties.
- ترجمه
- شرایط برای هر دو طرف قابل قبول است.