Pillowpil·oh
- عمومی
به معنی بالش
وسیلهای نرم برای استراحت سر.
- مثال
- The pillow was soft and comfortable.
- ترجمه
- بالش نرم و راحت بود.
کلمه Pillow و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی بالش
وسیلهای نرم برای استراحت سر.
کلمه Pillow و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی مدت
مدت زمانی که یک فعالیت یا وضعیت ادامه دارد.
به معنی قهوه
نوشیدنی تهیهشده از دانههای برشته.
به معنی کوه
برآمدگی بزرگ از سطح زمین.
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
به معنی ایده
فکری جدید یا خلاقانه.
به معنی شفاهی
اظهارات یا شهادت به صورت کلامی.