Pillowpil·oh
- عمومی
به معنی بالش
وسیلهای نرم برای استراحت سر.
- مثال
- The pillow was soft and comfortable.
- ترجمه
- بالش نرم و راحت بود.
کلمه Pillow و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی بالش
وسیلهای نرم برای استراحت سر.
کلمه Pillow و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی نادانی
عدم دانش یا آگاهی درباره یک موضوع.
به معنی مرتبط
مرتبط با موضوع یا شرایط خاص.
به معنی زمان
مفهومی برای اندازهگیری مدت رویدادها.
به معنی بررسی یا ارزیابی
جمعآوری اطلاعات یا ارزیابی وضعیت.
به معنی ضد انحصار
قوانینی که به محدود کردن انحصارهای تجاری میپردازند.
به معنی میز تحریر
سطحی برای نوشتن یا کار.