Mirrormir·er

  • عمومی

به معنی آینه

سطحی برای بازتاب تصویر.

مثال
She looked in the mirror before leaving.
ترجمه
او قبل از رفتن در آینه نگاه کرد.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»