Mirrormir·er
- عمومی
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
- مثال
- She looked in the mirror before leaving.
- ترجمه
- او قبل از رفتن در آینه نگاه کرد.
کلمه Mirror و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
کلمه Mirror و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی مجلس
نهادی که قوانین را وضع میکند.
به معنی عادلانه
بر اساس انصاف و عدالت.
به معنی علف
گیاهی کوتاه که زمین را میپوشاند.
به معنی کیسه
ظرفی برای حمل اشیا.
به معنی روستا
منطقهای کوچکتر از شهر با جمعیت کمتر.
به معنی با این حال
با وجود مشکلات یا موانع.