Mountainmown·tin
- عمومی
به معنی کوه
برآمدگی بزرگ از سطح زمین.
- مثال
- They hiked up the mountain.
- ترجمه
- آنها به کوه پیادهروی کردند.
کلمه Mountain و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی کوه
برآمدگی بزرگ از سطح زمین.
کلمه Mountain و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی بازنگری
اصلاح یا تجدیدنظر روی چیزی.
به معنی قطعی
نهایی و غیرقابل تردید.
به معنی دادستان کل
بالاترین مقام در میان دادستانها، که بر کل فرآیند دادستانی نظارت میکند.
به معنی دروازه
ورودی بزرگ یا حصار.
به معنی تجارت
فعالیت خرید و فروش کالا یا خدمات.
به معنی طلا
فلزی گرانبها و درخشان.