Photofoh·toh
- عمومی
به معنی عکس
تصویری ثبتشده با دوربین.
- مثال
- She took a photo of the flowers.
- ترجمه
- او از گلها عکس گرفت.
کلمه Photo و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی عکس
تصویری ثبتشده با دوربین.
کلمه Photo و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی حمله یا تعرض
استفاده از خشونت یا تهدید برای آسیب رساندن به دیگران.
به معنی دادستان محلی
دادستانی که مسئولیت پیگیری پروندههای یک منطقه خاص را دارد.
به معنی فرایند
مراحل یا گامهایی برای دستیابی به یک هدف.
به معنی هفته
دورهای هفتروزه در تقویم.
به معنی داوری کردن
عمل تصمیمگیری در مورد یک اختلاف یا پرونده قانونی.
به معنی قاضی
فردی که مسئول تصمیمگیری در دعاوی حقوقی یا کیفری است.