Processpraw·ses

حقوقی

به معنی فرایند

مراحل یا گام‌هایی برای دستیابی به یک هدف.

مثال: The arbitration process was efficient and unbiased.
ترجمه: فرآیند داوری کارآمد و بی‌طرفانه بود.

کلمه Process و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Take chargeteyk chahrj
- حقوقی
به معنی کنترل گرفتن
عمل مسئولیت گرفتن و هدایت یک وضعیت یا گروه.
مثال
You must take charge of your legal responsibilities.
ترجمه
شما باید مسئولیت‌های قانونی خود را به عهده بگیرید.
Moot Pointmoot poynt
- حقوقی
به معنی موضوع بحث‌برانگیز
مسئله‌ای که دیگر مرتبط یا مهم نیست.
مثال
The court dismissed the case as it was a moot point.
ترجمه
دادگاه پرونده را به دلیل عدم موضوعیت رد کرد.
Locklok
- عمومی
به معنی قفل
وسیله‌ای برای ایمن کردن اشیا.
مثال
He put a lock on the door.
ترجمه
او روی در قفل گذاشت.
Immediateih·mee·dee·uht
- حقوقی
به معنی فوری
بدون تأخیر یا در اسرع وقت.
مثال
The lawyer called for immediate action to protect the victim.
ترجمه
وکیل خواستار اقدام فوری برای حفاظت از قربانی شد.
Essentialih·sen·shl
- حقوقی
به معنی ضروری
چیزی که بسیار مهم و حیاتی است.
مثال
Legal representation is essential in complex cases.
ترجمه
نمایندگی قانونی در پرونده‌های پیچیده ضروری است.
Neutralitynoo·tral·i·tee
- حقوقی
به معنی بی‌طرفی
حالت یا موقعیت بی‌طرف بودن.
مثال
Neutrality is a key element in international law.
ترجمه
بی‌طرفی عنصر کلیدی در قانون بین‌المللی است.