Processpraw·ses
- حقوقی
به معنی فرایند
مراحل یا گام‌هایی برای دستیابی به یک هدف.
- مثال
- The arbitration process was efficient and unbiased.
- ترجمه
- فرآیند داوری کارآمد و بی‌طرفانه بود.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Boyboy
- عمومی
به معنی پسر
کودک یا جوان مذکر.
- مثال
- The boy kicked the ball.
- ترجمه
- پسر به توپ لگد زد.
Factoryfak·tuh·ree
- عمومی
به معنی کارخانه
محلی برای تولید کالاها.
- مثال
- The factory produces cars.
- ترجمه
- کارخانه خودرو تولید می‌کند.
Teachertee·cher
- عمومی
به معنی معلم
فردی که دانش یا مهارت را آموزش می‌دهد.
- مثال
- The teacher explained the lesson clearly.
- ترجمه
- معلم درس را به‌وضوح توضیح داد.
Jurisprudencejur·is·proo·dns
- حقوقی
به معنی فلسفه حقوق
علم یا نظریه قانون.
- مثال
- Jurisprudence evolves with new court decisions interpreting the law.
- ترجمه
- علم حقوق با تصمیمات جدید دادگاه در تفسیر قانون تکامل می‌یابد.
Equivalenti·kwiv·uh·luhnt
- حقوقی
به معنی معادل
چیزی که برابر یا هم‌ارزش با چیز دیگری است.
- مثال
- The equivalent clause in this agreement is less restrictive.
- ترجمه
- بند معادل در این قرارداد کمتر محدودکننده است.
Soupsoop
- عمومی
به معنی سوپ
غذایی مایع که از جوشاندن مواد تهیه می‌شود.
- مثال
- He ate hot soup for dinner.
- ترجمه
- او برای شام سوپ گرم خورد.