Phonefohn
- عمومی
به معنی تلفن
دستگاهی برای ارتباط صوتی.
- مثال
- He called his friend on the phone.
- ترجمه
- او با تلفن به دوستش زنگ زد.
کلمه Phone و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Complementkom·pluh·ment
- حقوقی
به معنی تکمیل
چیزی که دیگری را کامل یا بهبود می‌بخشد.
- مثال
- The two laws complement each other effectively.
- ترجمه
- این دو قانون به‌طور مؤثری یکدیگر را تکمیل می‌کنند.
Condemnkuhn·dem
- حقوقی
به معنی محکوم کردن
محکوم کردن یک عمل یا رفتار به دلیل غیرقانونی یا غیراخلاقی بودن.
- مثال
- The court may condemn actions that violate human rights.
- ترجمه
- دادگاه ممکن است اقداماتی را که حقوق بشر را نقض می‌کند، محکوم کند.
Chairchair
- عمومی
به معنی صندلی
وسیله‌ای برای نشستن.
- مثال
- He sat on a wooden chair.
- ترجمه
- او روی یک صندلی چوبی نشست.
Knifenyf
- عمومی
به معنی چاقو
ابزاری برای بریدن یا خوردن.
- مثال
- She cut the bread with a knife.
- ترجمه
- او نان را با چاقو برید.
Rationalrash·nuhl
- حقوقی
به معنی معقول یا منطقی
بر اساس عقلانیت و منطق.
- مثال
- The judge made a rational decision based on the evidence.
- ترجمه
- قاضی تصمیم منطقی بر اساس شواهد گرفت.
Newnyoo
- عمومی
به معنی جدید
تازه ساخته‌شده یا کشف‌شده.
- مثال
- She bought a new dress.
- ترجمه
- او یک پیراهن جدید خرید.