Hospitalhos·pi·tl
- عمومی
به معنی بیمارستان
محلی برای درمان بیماران.
- مثال
- He visited his friend in the hospital.
- ترجمه
- او در بیمارستان به دوستش سر زد.
کلمه Hospital و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی بیمارستان
محلی برای درمان بیماران.
کلمه Hospital و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی آشپزخانه
محلی برای پختوپز.
به معنی برادر
مردی که همخون یا نزدیک به شماست.
به معنی شیر
مایعی مغذی از گاو یا دیگر حیوانات.
به معنی خودکار
ابزاری برای نوشتن با جوهر.
به معنی تفسیر
بیان یا توضیح معنای چیزی.
به معنی استخر
محلی برای شنا یا ذخیره آب.