Particularlypahr·ti·ku·ler·lee
- حقوقی
به معنی به‌ویژه
به‌صورت خاص یا مشخص.
- مثال
- The allegations against the official were particularly serious.
- ترجمه
- اتهامات علیه مقام رسمی به‌ویژه جدی بود.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Statutestat·choot
- حقوقی
به معنی قانون مدون
قانونی که توسط مجلس تصویب شده است.
- مثال
- The statute outlines the penalties for tax evasion.
- ترجمه
- قانون مجازات‌های فرار مالیاتی را مشخص می‌کند.
Accordance withuh·kawr·dns wihth
- حقوقی
به معنی طبق توافق با
انجام یا پیروی از چیزی بر اساس قوانین یا توافق.
- مثال
- All actions must be in accordance with the established law.
- ترجمه
- تمام اقدامات باید مطابق با قوانین تعیین‌شده باشد.
Partnershippart·nr·ship
- حقوقی
به معنی مشارکت
رابطه‌ای قانونی بین دو یا چند نفر برای انجام کسب‌وکار.
- مثال
- The two firms formed a partnership to share resources and expertise.
- ترجمه
- دو شرکت برای اشتراک منابع و تخصص شراکت تشکیل دادند.
Rejectri·jekt
- حقوقی
به معنی رد کردن
نپذیرفتن چیزی.
- مثال
- The court may reject evidence that is deemed irrelevant.
- ترجمه
- دادگاه ممکن است شواهدی را که بی‌ربط است رد کند.
Activityak·tiv·uh·tee
- حقوقی
به معنی فعالیت
عملی که به هدف خاصی اختصاص دارد.
- مثال
- The activity was deemed illegal under local laws.
- ترجمه
- این فعالیت تحت قوانین محلی غیرقانونی تلقی شد.
Createkree·ayt
- حقوقی
به معنی ایجاد کردن
به‌وجود آوردن یا تولید چیزی.
- مثال
- The law aims to create a fair and equitable society.
- ترجمه
- قانون به دنبال ایجاد جامعه‌ای عادلانه و منصفانه است.