Locklok
- عمومی
به معنی قفل
وسیلهای برای ایمن کردن اشیا.
- مثال
- He put a lock on the door.
- ترجمه
- او روی در قفل گذاشت.
کلمه Lock و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی قفل
وسیلهای برای ایمن کردن اشیا.
کلمه Lock و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی سفر
حرکت از یک مکان به مکان دیگر.
به معنی ابداع کردن
ایجاد یا طراحی چیزی جدید.
به معنی اختیار
حق یا امتیاز ویژه برای کسی.
به معنی تخت
وسیلهای برای خوابیدن یا استراحت.
به معنی جایگزین
گزینهای دیگر بهجای چیزی.
به معنی توافق
توافق یا معامله بین طرفین.