Locklok
- عمومی
به معنی قفل
وسیلهای برای ایمن کردن اشیا.
- مثال
- He put a lock on the door.
- ترجمه
- او روی در قفل گذاشت.
کلمه Lock و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی قفل
وسیلهای برای ایمن کردن اشیا.
کلمه Lock و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی قبول کردن
پذیرش یا تأیید چیزی.
به معنی ردیابی
عمل ردیابی یا پیگیری یک رویداد، عمل یا اثر قانونی.
به معنی آینه
سطحی برای بازتاب تصویر.
به معنی جایگزین
گزینهای دیگر بهجای چیزی.
به معنی قضا
سیستم یا مقامهای قضایی مسئول اجرای قانون.
به معنی تحقیق
بررسی دقیق یا پرسش در مورد موضوعی.