Moonmoon
- عمومی
به معنی ماه
جرم آسمانی که نور منعکس میکند.
- مثال
- The moon shone brightly at night.
- ترجمه
- ماه در شب بهروشنی میدرخشید.
کلمه Moon و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی ماه
جرم آسمانی که نور منعکس میکند.
کلمه Moon و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی گوش
عضوی برای شنیدن.
به معنی گوش دادن
توجه به صداها یا سخنان.
به معنی شهادتنامه
اظهارات تحت سوگند گرفتهشده در خارج از دادگاه.
به معنی رقصیدن
حرکت بدن به صورت ریتمیک.
به معنی شرح
تعریف یا توضیح مشخصات چیزی.
به معنی جدایی قوا
تفکیک وظایف میان سه قوه اصلی دولت: مقننه، مجریه و قضاییه.