Newnyoo
- عمومی
به معنی جدید
تازه ساخته‌شده یا کشف‌شده.
- مثال
- She bought a new dress.
- ترجمه
- او یک پیراهن جدید خرید.
کلمه New و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Ignoranceig·nuh·runs
- حقوقی
به معنی نادانی
عدم دانش یا آگاهی درباره یک موضوع.
- مثال
- Ignorance of the law is not an acceptable defense in court.
- ترجمه
- بی‌اطلاعی از قانون دفاع قابل قبولی در دادگاه نیست.
Familyfam·i·lee
- عمومی
به معنی خانواده
گروهی از افراد با پیوند خونی یا عاطفی.
- مثال
- Family is important to her.
- ترجمه
- خانواده برای او مهم است.
Truetroo
- عمومی
به معنی صحیح
مطابق با واقعیت.
- مثال
- His story is true.
- ترجمه
- داستان او صحیح است.
Judgejuhj
- حقوقی
به معنی قاضی
فردی که مسئول تصمیم‌گیری در دعاوی حقوقی یا کیفری است.
- مثال
- The judge delivered a fair and impartial verdict.
- ترجمه
- قاضی حکم عادلانه و بی‌طرفانه‌ای صادر کرد.
Accuseruh·kyoo·zər
- حقوقی
به معنی اتهام‌زننده
فردی که ادعایی علیه دیگری مطرح می‌کند.
- مثال
- The accuser must provide sufficient evidence to support their claims.
- ترجمه
- اتهام‌زننده باید شواهد کافی برای حمایت از ادعاهای خود ارائه کند.
Franchisefran·chaiz
- حقوقی
به معنی امتیاز
مجوزی که به یک شخص برای استفاده از برند و سیستم یک شرکت داده می‌شود.
- مثال
- A franchise agreement allows one party to use another’s business model and brand.
- ترجمه
- قرارداد فرانچایز به یک طرف اجازه می‌دهد که از مدل کسب‌وکار و برند طرف دیگر استفاده کند.