Remarkableri·mark·uh·buhl
- حقوقی
به معنی قابل توجه
چیزی که به خاطر ویژگی‌های خاص برجسته است.
- مثال
- The judge made a remarkable decision that set a new precedent.
- ترجمه
- قاضی تصمیمی چشمگیر گرفت که یک رویه جدید تعیین کرد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Conciliationkuhn·suh·lee·ay·shn
- حقوقی
به معنی آشتی
تلاش برای حل اختلافات و برقراری صلح.
- مثال
- Conciliation is often used to resolve disputes amicably.
- ترجمه
- توافق به‌طور معمول برای حل و فصل اختلافات به کار می‌رود.
Facefays
- عمومی
به معنی صورت
بخش جلویی سر انسان.
- مثال
- He washed his face in the morning.
- ترجمه
- او صبح صورتش را شست.
Escrowes·kroh
- حقوقی
به معنی سپرده
حساب یا قراردادی که در آن وجه یا اسناد نگهداری می‌شود تا شرایطی محقق شوند.
- مثال
- The funds were held in escrow until the contract was completed.
- ترجمه
- وجوه در حساب امانی نگهداری شد تا قرارداد تکمیل شود.
Kingking
- عمومی
به معنی پادشاه
حاکم یک کشور یا قلمرو.
- مثال
- The king ruled wisely.
- ترجمه
- پادشاه با حکمت سلطنت کرد.
Lengthlengkth
- حقوقی
به معنی مدت
مدت زمانی که یک فعالیت یا وضعیت ادامه دارد.
- مثال
- The length of the trial caused significant delays.
- ترجمه
- طولانی بودن دادگاه باعث تأخیرهای چشمگیر شد.
Functionallyfuhngk·shn·l·ee
- حقوقی
به معنی به‌صورت کارکردی
مرتبط با کاربرد عملی.
- مثال
- The system works functionally but needs optimization.
- ترجمه
- سیستم به طور عملکردی کار می‌کند اما نیاز به بهینه‌سازی دارد.