Mothermuth·er
- عمومی
به معنی مادر
والد مونث یک کودک.
- مثال
- My mother made a delicious cake.
- ترجمه
- مادرم یک کیک خوشمزه درست کرد.
کلمه Mother و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی مادر
والد مونث یک کودک.
کلمه Mother و ۷۶۱ کلمه انگلیسی دیگر را تمرین کنید و از خودتان آزمون بگیرید.
به معنی چشم
عضوی برای دیدن.
به معنی شرط احتمالی
رویدادی که ممکن است تحت شرایط خاص رخ دهد.
به معنی خبر
اطلاعات جدید درباره رویدادها.
به معنی گوش دادن
توجه به صداها یا سخنان.
به معنی انعطافپذیر
قابلیت تغییر یا تنظیم بر اساس شرایط.
به معنی تبدیل کردن
تغییر وضعیت یا شکل چیزی به چیزی دیگر.