Fairfair
- حقوقی
به معنی عادلانه
بر اساس انصاف و عدالت.
- مثال
- It is essential to ensure a fair trial for all defendants.
- ترجمه
- اطمینان از محاکمه عادلانه برای تمام متهمان ضروری است.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Zoozoo
- عمومی
به معنی باغ‌وحش
محلی برای نگهداری و نمایش حیوانات.
- مثال
- They visited the zoo with their class.
- ترجمه
- آن‌ها با کلاسشان از باغ‌وحش بازدید کردند.
Rationalrash·nuhl
- حقوقی
به معنی معقول یا منطقی
بر اساس عقلانیت و منطق.
- مثال
- The judge made a rational decision based on the evidence.
- ترجمه
- قاضی تصمیم منطقی بر اساس شواهد گرفت.
Burden of proofbur·dn uhv proof
- حقوقی
به معنی بار اثبات
مسئولیت ارائه شواهد برای اثبات یک ادعا.
- مثال
- The burden of proof lies with the prosecution in criminal cases.
- ترجمه
- بار اثبات بر عهده دادستان در پرونده‌های کیفری است.
Arbitrationaar·buh·tray·shn
- حقوقی
به معنی داوری حقوقی
فرآیندی که طی آن اختلافات به یک داور بی‌طرف سپرده می‌شود.
- مثال
- The dispute was resolved through arbitration to avoid court proceedings.
- ترجمه
- اختلاف از طریق داوری حل شد تا از دادرسی قضایی جلوگیری شود.
Allegeduh·lejd
- حقوقی
به معنی متهم شده
ادعایی که هنوز ثابت نشده است.
- مثال
- The alleged crime occurred late at night.
- ترجمه
- جرم ادعایی در اواخر شب رخ داد.
Policypaw·luh·see
- حقوقی
به معنی سیاست
قوانین یا اصول کلی برای راهنمایی تصمیمات و اقدامات.
- مثال
- The new policy aims to reduce tax evasion.
- ترجمه
- سیاست جدید هدف کاهش فرار مالیاتی را دنبال می‌کند.