Manifestationman·uh·fuh·stay·shuhn
- حقوقی
به معنی بیان
بروز یا نمایش چیزی به‌طور واضح.
- مثال
- A manifestation of intent must be clear in contractual agreements.
- ترجمه
- تجلی نیت باید در توافق‌های قراردادی واضح باشد.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Roadrohd
- عمومی
به معنی جاده
مسیر برای تردد وسایل نقلیه.
- مثال
- The road was busy with traffic.
- ترجمه
- جاده پر از ترافیک بود.
Coherencekoh·heer·uhns
- حقوقی
به معنی انسجام
هماهنگی یا ارتباط منطقی بین اجزا.
- مثال
- Coherence between policies ensures smoother implementation.
- ترجمه
- هماهنگی بین سیاست‌ها اجرای روان‌تری را تضمین می‌کند.
Consumerkuhn·soo·mer
- حقوقی
به معنی مصرف‌کننده
کسی که کالاها یا خدمات را مصرف می‌کند.
- مثال
- The consumer has the right to know what is in the products they purchase.
- ترجمه
- مصرف‌کننده حق دارد بداند که در محصولاتی که خریداری می‌کند چه چیزی وجود دارد.
Awardinguh·wor·ding
- حقوقی
به معنی اهدا
دادن جایزه یا پاداش به کسی.
- مثال
- Awarding damages is intended to compensate the injured party.
- ترجمه
- جبران خسارت برای جبران آسیب‌دیده طراحی شده است.
Facefays
- عمومی
به معنی صورت
بخش جلویی سر انسان.
- مثال
- He washed his face in the morning.
- ترجمه
- او صبح صورتش را شست.
Inadmissiblein·ad·muh·suh·buhl
- حقوقی
به معنی قابل قبول نیست
شواهدی که در دادگاه پذیرفته نمی‌شوند.
- مثال
- The judge ruled that the evidence was inadmissible in court.
- ترجمه
- قاضی حکم داد که شواهد در دادگاه غیرقابل قبول است.