Membershipmem·bur·ship
- حقوقی
به معنی عضویت
وابستگی به یک گروه یا سازمان.
- مثال
- Membership in a professional organization can provide valuable resources.
- ترجمه
- عضویت در یک سازمان حرفه‌ای می‌تواند منابع ارزشمندی را فراهم کند.
«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»
Ideaeye·dee·uh
- عمومی
به معنی ایده
فکری جدید یا خلاقانه.
- مثال
- She had a great idea for a story.
- ترجمه
- او ایده‌ای عالی برای یک داستان داشت.
Waywey
- عمومی
به معنی راه
مسیر یا روش انجام چیزی.
- مثال
- She found a new way to solve the problem.
- ترجمه
- او راه جدیدی برای حل مشکل پیدا کرد.
Commissionkuh·mi·shn
- حقوقی
به معنی کمیسیون
نهادی که وظایف خاصی را برای تصمیم‌گیری یا تحقیق برعهده دارد.
- مثال
- The commission investigated allegations of corruption.
- ترجمه
- کمیسیون اتهامات فساد را بررسی کرد.
Forkfork
- عمومی
به معنی چنگال
ابزاری برای خوردن غذا.
- مثال
- She used a fork to eat her salad.
- ترجمه
- او برای خوردن سالادش از چنگال استفاده کرد.
Contingencykuhn·tin·juhn·see
- حقوقی
به معنی شرط احتمالی
رویدادی که ممکن است تحت شرایط خاص رخ دهد.
- مثال
- A contingency plan was established in case of unexpected events.
- ترجمه
- یک طرح پشتیبان برای موارد غیرمنتظره تهیه شد.
Findfynd
- عمومی
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
- مثال
- He found his keys under the table.
- ترجمه
- او کلیدهایش را زیر میز پیدا کرد.