Separation of powerssep·uh·ray·shn uhv pow·erz

حقوقی

به معنی جدایی قوا

تفکیک وظایف میان سه قوه اصلی دولت: مقننه، مجریه و قضاییه.

مثال: The separation of powers ensures checks and balances in governance.
ترجمه: تفکیک قوا موجب توازن و نظارت در حکومت می‌شود.

«چند کلمه انگلیسی جدید که می‌توانید امروز یاد بگیرید»

Praetor peregrinipree·tor per·eh·gree·nee
- حقوقی
به معنی فرماندار خارجی
فرماندار یا مقام قضایی که به مسائل مربوط به اتباع خارجی رسیدگی می‌کند.
مثال
The praetor peregrini handled cases involving foreign residents.
ترجمه
پرایتور پرگرینی به پرونده‌های مربوط به ساکنان خارجی رسیدگی می‌کرد.
Settlementset·uhl·muhnt
- حقوقی
به معنی تسویه
حل و فصل اختلافات بدون مراجعه به دادگاه.
مثال
The parties reached a settlement after months of negotiation.
ترجمه
طرفین پس از ماه‌ها مذاکره به توافق رسیدند.
Elevatorel·uh·vey·ter
- عمومی
به معنی آسانسور
دستگاهی برای جابه‌جایی بین طبقات.
مثال
They took the elevator to the top floor.
ترجمه
آن‌ها با آسانسور به طبقه بالا رفتند.
Shortshort
- عمومی
به معنی کوتاه
دارای طول کم.
مثال
She has short hair.
ترجمه
او موهای کوتاه دارد.
Findfynd
- عمومی
به معنی پیدا کردن
کشف یا به دست آوردن چیزی.
مثال
He found his keys under the table.
ترجمه
او کلیدهایش را زیر میز پیدا کرد.
Containkuhn·teyn
- حقوقی
به معنی در بر داشتن
حمل یا دربر داشتن چیزی.
مثال
The contract must contain specific terms to be enforceable.
ترجمه
قرارداد باید شامل شرایط مشخصی باشد تا لازم‌الاجرا باشد.